، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراد

آقا مهراد تب کرده ...

امروز  بیست و هشتم  اردیبهشت ماه سال  هشتادو نهه ، قرار بریم واکسن چهارماهگیتو بزنیم ، بابا نرفته سر کار تا مارو ببره  پیش خانم دکتر ، معمولا صبح زود میریم برای واکسن که تا شب حالت خوب بشه ، وقتی رفتیم پیش خانم دکتر اول قد و وزنتو اندازه گرفت  ، وای آقا مهراد  7/800kg شده و قدش  به 65cm رسیده ، پسرم دیگه مرد شده باید دنبال یه دختر خوب بگردم ...  بعد از قد و وزن رفتیم برای واکسن ، خانم دکتر به خانم پرستار و من گفت که تو رو سفت نگه داریم تا واکسن سه گانه بزنه ، وقتی واکسنتو زد تو بدون اینکه گریه کنی نگاش کردی و گفتی ااااااااااا   خانم دکتر برات ضعف کرد ، پرستاره یه هو گفت وای این چه باهاله ، کل...
27 ارديبهشت 1389

بریم پارک ...

فصل بهار واقعا فصل قشنگیه مامان جان ، تقریبا هر روز صبح خاله لیلا با آجی مونا و آجی مهسا میان دنبالمون تا بریم بوستان جانبازان برای قدم زدن ، منم تو رو آماده میکنم و کالسکه تو بر میدارم میریم پارک ، جدا که پارک قشنگیه ، خاله لیلا به اینجا میگه بهشت ، آخه یه بار مسیرو اشتباه رفتیم و راهمون خیلی دور شد ، دیگه پیاده روی نبود که...   تا اینکه رسیدیم به این بوستانه ، انگار یه دفعه در بهشت به رومون باز شد  .  واقعا چه روزای خوبیه  ای جانم تپل مامان  ...
1 ارديبهشت 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهراد می باشد